به گزارش مشرق، سعدالله زارعی در ستون یادداشت روز روزنامه کیهان نوشت:
روز پنجشنبه گذشته، وزیر خزانهداری آمریکا اعلام کرد ۱۸ بانک ایرانی را در فهرست تحریمهای آمریکا قرار داده و دسترسی ایران به «دلارهای آمریکا» را به طور کامل مسدود کرده است. اما در عین حال مقامات مالی اتحادیه اروپا گفتهاند آمریکا به آنان اطمینان داده که این محدودیتها مطلق نیست و همه مراودات مالی خارجی با ایران را شامل نمیشود. درخصوص این موضوع گفتنیهایی وجود دارد:۱- تشدید تحریمها کمتر از یک ماه مانده به زمان برگزاری انتخابات سوم نوامبر -۱۳ آبان- در حالی صورت گرفته است که «دونالد ترامپ» از ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۷ که برجام را پاره کرد، وعده داد بهزودی ایران دوباره به مذاکره بازمیگردد و در خصوص دو موضوع تسلیحات و قدرت منطقهای خود امتیازات بزرگی میدهد. گاهی هم برای چیده شدن دوباره میز «تن دادن ایران به امتیازات بزرگ»، از سه ماه، شش ماه و یک سال سخن میگفت. آمریکاییها در این مدت ۳۰ماهه هرازگاهی برگی بر تحریمها میافزودند که البته هیچ کدام شامل موضوع جدیدی نبود و به مدد عملیات روانی، «فشار جدید» و «ابتکار جدید» معرفی میشدند.
بر این اساس و بدون کمترین تردید باید تحریم پنجشنبه آمریکا را «اعتراف بزرگ» آن به شکست کامل در برابر ایران دانست. تحریمهای دوره ترامپ در این ۳۰ ماه، همان تحریمهای دوره اوباما و پیش از آن بود و اصولاً با تحریمهای بانکی و نفتی به نقطه اوج خود رسیده بود و در فاصله امضای برجام توسط وزیر خارجه وقت آمریکا تا پایان دوره اوباما کاهش پیدا نکرده و حتی تعلیق هم نشده بودند. بنابراین آنچه دونالد ترامپ با پاره کردن برجام به آن دل بسته بود، «عملیات روانی» مبتنی بر تشدید تحریمها بود و البته توانست به دلایل داخلی آثاری هم بر اقتصاد ایران برجای بگذارد که اگر «دلایل داخلی» نبود، اثری نمیگذاشت.
۲- آمریکا در جریان تحریم ۱۸ بانک ایرانی به یک «بازی رسوا» دست زده است. حدود سه هفته پیش که بازی استفاده از ماشه -تمدید تحریمهای تسلیحاتی ایران- در شورای امنیت سازمان ملل با شکست مواجه گردید، «کلی کرافت» سفیر آمریکا در سازمان ملل، ۳۱ شهریور ماه گذشته گفت: «ما نیازی نداریم اکثریت در کنار ما بایستند. ایالات متحده نیرویی است برحق و رهبر یک نظم چندجانبه است». آمریکا با بازی یکتنه در صحنه تحریم ۱۸ نهاد مالی ایران، چشماندازی از خود به تصویر کشیده است که دارد آخرین تیرهای خود را در ترکش میگذارد.
از این رو تحریمهای جدید آن از سوی بسیاری از محافل اروپایی و آمریکایی جدی گرفته نشد تا جایی که روزنامه «بلومبرگ» نوشت: «این یک برگ تحریم داخلی بود که جمهوریخواهان علیه دموکراتها رو کردند تا مانع حرافی بایدن در مناظرات انتخاباتی در مورد بازگشت به برجام شوند.» این محافل نوشتند ترامپ میخواهد به افکار عمومی داخل آمریکا بفهماند که راهی که درباره ایران در پیش گرفته شده، جنبه حزبی ندارد و وضعیت محتوم روابط واشنگتن و تهران است. این مدل برخورد در واقع از یکسو نشانه پذیرش شکست سیاسی از سوی دونالد ترامپ و جمهوریخواهان است و از سوی دیگر نشانه مخالفتهای رو به رشد داخلی علیه سیاست خارجی آمریکاست و البته از آنجا که انزوای خارجی آمریکا منحصر به دوره کنونی نیست، این اعتراضی به فقدان دستاورد آمریکا در سیاست خارجی به حساب میآید.
۳- همیشه تحریمها علیه ایران به «دلایل داخلی» متکی بوده است. در طول این دو دهه، جریانهایی در داخل حکومت ایران «لزوم حل مسائل با خارج» را به عنوان راهبرد حل مشکلات داخلی مطرح و به محور قرار گرفتن راهحلهای داخلی رغبتی نشان نمیدادند. ایران برای برونرفت از این وضعیت، به اصلاحات اقتصادی نیاز جدی دارد. وضع کار در ایران، نگاه به امکانات فراوان داخلی، مدیریت واردات و مدیریت مصرف به اصلاحات جدی نیاز دارد و عدم توجه به این اصلاحات، علتالعلل مشکلات داخلی ما است.
اولویت ایران در زمینه روابط خارجی هیچگاه مورد توجه دولتها واقع نشده است. ساختار دولتی ایران از دوره ریاستجمهوری مرحوم آیتالله هاشمی رفسنجانی بر مبنای روابط اقتصادی با بلوک غرب تنظیم شد و این در حالی بود که ایران در دو جبهه شرق و همسایگان، دارای موقعیتهای بسیار خوبی بوده است. همین الان هم تحرک محدود اقتصادی جمهوری اسلامی به دلیل روابط کنونی با شرق و همسایگان ایران است که اگر در این چهل سال به عنوان راهبرد ملی مد نظر قرار میگرفت، بسیاری از مشکلات کنونی وجود نداشت و غرب نمیتوانست وقیحانه از سلاح تحریم علیه ایران حرف بزند. ایران حدود ۱۵ همسایه دارد که جمعیتی نزدیک به ۹۰۰ میلیون نفر را پوشش میدهند و به بسیاری از محصولات ایران نیازمند میباشند. رونق دادن به روابط تجاری با این همسایگان میتوانست و میتواند نیازهای ارزی ایران را تأمین نماید. اما متأسفانه در اکثر موارد روابط ما با این دولتها در سطح سیاسی است و سفارتخانههای بعضاً پهناور و پرخرج ما، در این کشورها دغدغه روابط تجاری ندارند.
نکته دیگر این است که، همزمان با تحریمهای آمریکا، از درون دولت ایران نغمههایی ساز میشود که طمع دشمنان را برمیانگیزد. کما اینکه وقتی مقامات وزارت خزانهداری آمریکا درباره اثربخشی تحریمها علیه ایران، از سوی کنگره مورد پرسش واقع میشوند، به اظهارات مقامات دولت ایران در این مورد استناد مینمایند. گویا در ایران کسانی هستند که به کمک آمریکا میآیند تا واشنگتن به تحریمها امید ببندد و برگههای جدیدی از آن، رو نماید! از سوی دیگر وقتی مقامات ایران در برابر طرحهای تحریمی آمریکا، طرحی ارائه نداده و به اجرا نمیگذارند و بازار ایران به حال خود رها میشود، قیمتهای رهاشده در بازار ارز، سکه و... زمینه را برای تحریمهای بعدی ایران فراهم مینماید.
۴- ما در مقابل طرحهای تحریمی آمریکا به دو اقدام جدی نیاز داریم. یک اقدام ساماندهی بازار ارز ایران است. ما در ایران به میزان معینی ارز احتیاج داریم و این میزان در اندازهای نیست که در همین شرایط تحریمی هم تأمین آن از توان کشور خارج باشد. اگر واردات را کنترل کنیم و به کالاهای غیرضروری اجازه ورود به کشور ندهیم، میتوانیم نیازهای واقعی خود را کارسازی کنیم. نیاز واقعی ما به ارز -اگر بخواهیم همه آنچه نمیتوانیم در داخل تولید کنیم وارد نماییم- بین ۴۰ تا ۶۰ میلیارد دلار است و همین الان این حجم ارز را داریم. کما اینکه ده روز پیش رئیسکل بانک مرکزی ایران اعلام کرد طی ماههای اخیر ۸میلیارد دلار از محل معاملات بخش خصوصی به اقتصاد کشور بازگشته است. مراودات مالی ما با کشورهایی مثل چین، روسیه، ترکیه، عراق و... هم که برقرار است و در عیناینکه با سختگیریهایی هم مواجهایم اما در حدود ۴۰ میلیارد دلار آورده ارزی داریم. کمااینکه بنا به گفته میراشرفی رئیس کل محترم گمرک ایران در سال گذشته ۴۱/۳میلیارد دلار صادرات و ۴۳/۷میلیارد دلار واردات داشتهایم با این وصف تراز مالی سال گذشته ایران ۸۵ میلیارد دلار بوده است. پس مشکل ما مدیریت بازار است. یک سؤال اساسی که ذهنها را به خود مشغول کرده و پاسخی برای آن نمییابد این است که به چه دلیل اقتصادی در فاصله یک سال اخیر نرخ دلار دو برابر شده و در این اثنا چه اتفاق واقعی در عرصه اقتصادی ایران افتاده است؟ آیا در شرایط تحریم رها کردن قیمت ارز و سپردن به دست بازار منطق اقتصادی دارد؟ در کجای دنیا حتی در شرایط عادی اجازه میدهند، دستهای مخرب به هم پیوسته داخلی و خارجی، کنترل اقتصاد را از دست دولت خارج کند؟
اقدام جدی دوم ما، هزینهدار کردن اقدامات تحریمی آمریکا علیه ایران است. آمریکا باید دریابد که هر ضربه به ایران، منجر به وارد شدن ضربهای به آمریکا است و نیز کشورهایی که از تحریمها حمایت میکنند و در منطقه غرب آسیا به مثابه پایگاههای مدیریت تحریمهای ضدایرانی عمل میکنند، باید هزینه اقدامات خود را بپردازند. ایران کشوری دستبسته و ضعیف نیست که نتواند هزینههای اقدامات ضدایرانی را به دشمنانش تحمیل کند. آمریکا تلاش میکند اقتصاد را به «نقطه بازگشت ایران» تبدیل کند و با صراحت هم از آن حرف میزند. کما اینکه، پنجشنبه گذشته -یعنی در روز اعلام تحریم علیه ۱۸ بانک ایرانی- «استیون منوچین» وزیر خزانهداری آمریکا با صراحت اعلام کرد «این تحریمها برای آن است که ایران از برنامه هستهای خود دست بردارد و حمایت از نیروهای مقاومت در منطقه را متوقف کند.» در واقع مقامات آمریکا مخفی نمیکنند که هدفشان تضعیف «قدرت ایران» است.
با این وصف سؤال این است که آیا این فقط آمریکا است که میتواند با کمک عوامل منطقهای خود به ایران و اقتصاد ایران و همپیمانهای آن ضربه بزند؟ آیا بیش از ایران، «اقتصاد»، نقطه ضعف عوامل منطقهای آمریکا نیست؟ ایران باید ثابت کند که در برابر هر ضربه اقتصادی، ضرباتی را متوجه آمریکا و عوامل آن میکند. ما باید معادله کنونی را تغییر بدهیم و این جنگ تحمیلی یکجانبه را دفع کنیم. همانگونه که اگر قرار بود به شیوهای که هماینک در این جنگ تحمیلی اقتصادی عمل میکنیم، در مواجهه با جنگ نظامی تحمیلی ۸ ساله عمل میکردیم، قطعاً شکست خورده بودیم. در آن جنگ عزم کردیم که ورق را برگردانیم و حدود ۱۸ ماه پس از آغاز جنگ، به آن دست یافتیم و این سبب شد که هیئتهای منطقهای برای گرفتن آتشبس راهی تهران شوند، که اگرچه آتشبس راهحل ختم جنگ نبود، اما اعتراف به قدرت ایران بود و در چنین فرایندی بود که ما توطئه بزرگ جنگ علیه خود را با افتخار به نقطه صفر رساندیم و امروز چهل سال است که از برکات آن بهره میبریم.